Tuesday, September 8, 2009

چه بگویم از شوقی که درونش به آیینه ی چشمانش دوخته بود؟
آن نمای موزون دست و قلم را که به شور ملایم تصور زندگی زیباست می زد به چه نام شایسته ای بخوانم؟
-وآنرا کارگاهی است از پی حس و تخلیه آن
چون ما در بند هیمیم و نینش را می گذازیم...
و بر بستنش چاره ای نیست جز ری آوردن
چه ملیح تبسمی!
یک پک اساسی و دم عطرآگین از بوی برگ
و آنگاه آمیزه ای خلق از هنر و سیگار...

No comments:

Post a Comment